سید حسین رسولی
خبرنگار گروه تماشا
این فیلم برای نخستین بار در سیوپنجمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و باعث تحسین بسیاری از کارشناسان شد. مدتی است که کارگردانان فیلم اولی مانند محمدحسین مهدویان با فیلم «ایستاده در غبار» توانستهاند توجهات را به خود جلب کنند. «ویلاییها» در هشت رشته نامزد سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر شد که «ثریا قاسمی»، بهترین بازیگر نقش مکمل زن، «محمد قاسمی»، بهترین جلوههای ویژه بصری و «منیر قیدی» هم جایزه استعداد درخشان بهترین فیلم اولی را به خانه بردند.
داستان فیلم زندگی زنان رزمندگان دفاع مقدس در محلی به نام «ویلا» را روایت میکند که آذوقه و خبرهای جنگ با یک ماشین «هایس» به آنها میرسد. در همان آغاز فیلم با کشمکش محوری فیلمنامه روبهرو میشویم. عزیز(ثریا قاسمی) دو نوهاش را به ویلا میآورد و قصد دارد آنجا بماند. داود پسر عزیز رزمندهای است که تمام هستی خود را وقف مقاومت در خط مقدم نبرد کرده است؛ بنابراین، خیلی کم میتواند به خانواده خود سر بزند. همسر او(طناز طباطبایی) این موضوع را بهانه کرده تا دست دو فزندش را بگیرد و از ایران مهاجرت کند. شناسنامه او و فرزندانش در دستان عزیز پنهان است. لایه اول، روایت همین کشمکش خانوادگی است؛ اما، در لایههای زیرین روایت و چیدمان قصه شاهد تقابلهای دوتایی مهمی هستیم. یک «ابر نشانه» مهم، حضور ماشین «هایس» است. ماشین بزرگی که با خاک و گل شکل و شمایلش دگرگون شده است. این ماشین قدرتمندی که چهرهاش دگرگون شده و همیشه به مقصد میرسد نماد «مقاومت» و «امید» است. ماشینی که حاوی «پیام» مهمی است. در همین جا یک دو قطبی شکل میگیرد. مردهایی که در میدان نبرد میجنگند و چهرهشان دگرگون شده؛ ولی پر از امید هستند و زنانی که در انتظار پایان جنگ و پیروزی هستند. بنابراین با دو قطب «مرد» و «زن» روبهرو هستیم. در این میان با چند تقابل دوتایی دیگر نیز مواجه میشویم. «مرد وفادار به خانواده»، «مرد وفادار به رزمندگان» و همچنین «زن ترسو» و «زن شجاع» که کشمکشهای لایههای دیگر فیلم را روایت میکنند. (پریناز ایزدیار) زنی که همسر خیری(صابر ابر) است تلاش میکند که شجاع باشد و در انتظار بازگشت شوهرش است. خبر شهادت شوهرش توسط الیاس راننده خودروی هایس(علی شادمان) به او داده میشود. او دو دختر کوچکش را آرام میکند. تلاش میکند که مقاومت را در چهره و رفتارش حفظ کند. او دقیقا در مقابل شخصیت طناز طباطبایی قرار دارد. زنی که میخواهد شوهرش را ترک کند و از ایران برود. تقابل دوتایی دیگر «باغچه سرسبز» و «خانه ویران» است. پریناز ایزدیار در میان خانههای بمباران شده توسط عراقیها باغچه سرسبزی دارد که اوقات فراغت خود را در آنجا میگذراند و یا در مجالس مذهبی شرکت میکند. تقابل دوگانه دیگر «آرامش» و «تعلیق» است. تعلیق اصلی فیلمنامه به ورود و خروج ماشین «هایس» مربوط میشود. این ماشین «پیامآور» گاهی خبر «شهادت» یکی از مردان منطقه ویلا را میآورد. هر بار که این ماشین میآید دل زنان ویلا میلرزد. مخاطب فیلم هر بار منتظر است که با ورود این ماشین «پیامی ویژه» اعلام شود. در نگاه راننده ماشین «عشق» و «امید» را هم شاهد هستیم. تقابل دیگر، «نگاه آسمانی» و «نگاه زمینی» است. دوربین در زمانهای بمباران و لحظات سخت به «آسمان» میرود و گویی دوربینی «آسمانی» این تصاویر را روایت میکند؛ اما، در لحظات زندگی روزمره با دوربینی روی زمین و ساده روبهرو هستیم که نشانه زندگی «زمینی» است.
در سوی دیگر شاهد هستیم که تقابل فرودست و بالادست و طبقه بالا و طبقه پایین در فیلم شکل نگرفته است. یعنی شاهد انسانهایی یکدست هستیم که کسی در آنها از لحاظ ثروت، قدرت و موقعیت اجتماعی بالاتر و یا پایینتر نیست. نکته مهم دیگر وابستگی شدید زنان منطقه ویلا به «انتظار» است. آنها تقریبا در سکون و سکوت هستند. در حالی که زنان بسیاری در خط نبرد حضور داشتند. سیدهزهرا حسینی راوی کتاب «دا» به همراه خواهر کوچکش لیلا از زنانی بودند که علاوه بر کفن و دفن پیکر «شهدا» کارهای فروانی در خرمشهر انجام دادهاند. فیلم سینمایی «ویلاییها» میتواند سیلی را نشان بدهد که به سد محکم خورشید درخشان خورد.