این روزها نمایشنامه «رقص روی لیوانها» امیررضا کوهستانی روی صحنه رفته است. این بار سیدجواد روشن این نمایشنامه را 16 سال بعد از نگارش آن در تماشاخانه «استاد انتظامی» جان بخشیده است. در «رقص روی لیوانها» با سه شخصیت روبهرو هستیم. یک دکتر، یک پسر جوان به نام فرود و یک دختر جوان به نام شیوا که شاگرد اوست اما نمایشنامهنویس درپی یک روایت تخت رئالیستی نبوده و از نام «شیوا» به الهه هندو میرسد. سیدجواد روشن در این اجرا تلاش میکند با فضایی مینیمال و تاکید بر رنگهای قرمز و سفید درونیات «شیوا» و «فرود» دو نقش اصلی را به تصویر بکشد. به بهانه اجرای این نمایش پای صحبتهای سیدجواد روشن نشستهایم که در ادامه میخوانید.
ایده نمایش «رقص روی لیوانها» از کجا شروع شد و چه روندی طی شد تا روی صحنه جان بگیرد؟
در نیمههای سال گذشته کارگاهی برگزار کردم که گروهی از دانشجویان در آن شرکت داشتند. سعی میکنم همزمان کار تئوری و عملی را پیگیری کنم. دوست داشتم که کار جدیدی را روی صحنه ببرم و از بین بچههای با استعداد آن کارگاه افرادی را دعوت به کار کردم. یک پروسهای طی شد تا به افراد نهایی برسیم. دنبال تداوم و جدیت در این افراد بودم. دنبال یک زبان مشترک با آنها بودم. بعضی از بچههای هنرجو سریع سودای چهرهشدن و رسیدن به سینما را دارند. زمان میبرد که با آنها درباره تئاتر صحبت کنید. باید بدانند که الزامی هم ندارد تا حتما چهره بشوند. در دانشگاه همیشه نمره حاکم است. در این کارگاه دیدن نمایش، کتاب خواندن و تحلیل و حرف زدن مهم بود. متنهای مختلفی را دست گرفتیم و روی آنها اتود زدیم. متنهای کم پرسوناژ بیشتر به کارمان میآمد، به همین خاطر متن «رقص روی لیوانها» امیررضا کوهستانی را هم کار کردیم. یک قصه اجتماعی دارد. بحث بحران هویت و دغدغههای جوانان در آن مطرح است. بچهها هم آن را دوست داشتند. خاطره خوبی از اجرای این نمایش در سال ۱۳۸۰ داشتم. اجازه این اجرا را از امیررضا کوهستانی گرفتم و شروع کردیم. تمرینات ما برای اوایل سال به تولید میرسید. با سالنهای مختلف گپ زدیم. با تالار انتظامی هم به تفاهم رسیدیم.
علاوهبر کم پرسوناژ بودن چه عناصری در متن کوهستانی هست که ذهن شما را برای اجرا قلقلک داد؟
ذهنیت مخاطبان سال ۱۳۹۶ با مخاطبان سال ۱۳۸۰ فرق دارد. «رقص روی لیوانها» از اولین کارهای کوهستانی است؛ ولی، فکر میکنم هنوز هم متن خیلی خوب است. به لحاظ شخصیتپردازی و دیالوگنویسی اثر قابل بحثی است. هنوز موضوع بهروزی هم دارد. با اجازهای که از کوهستانی گرفتم یک تغییراتی هم در قصه دادم. یک چیزهایی را جابهجا کردیم که بهروزتر شود. مثلا گوشی همراه را وارد کردیم. در آن متن اصلی تلفن ثابت است. پیشنهاد جدیدی را وارد کردیم. به نظرم نباید تماشاگر با یک فضای قدیمی برخورد میکرد؛ چون، به کار لطمه میخورد. فکر میکنم یک تئاتر باید حرف داشته باشد. بحث بحران هویت و خلأهای عاطفی و روحی که باعث میشود جوانان به سراغ اعتیاد بروند هنوز برای ما مساله است که در این نمایشنامه هم به آن پرداخته میشود.
در این چندین سال متنهای ایرانی از جمشید خانیان تا محمد چرمشیر تا متنهای غربی مانند آثار ماتئی ویسنییک را اجرا کردید. درباره انتخاب متنها توضیح بدهید؟
غیر از بحث ایرانی و خارجی بودن متن نمایشی اگر به کار قبلی من «شش و بش» محمد چرمشیر نگاه کنید؛ میبینید که در جشنواره آیینی سنتی اجرا رفته است. اجرای دیگرم «کپن» با متن سپیده خمسهنژاد هم یک کار فانتزی بوده و در یک فضای خارجی روی صحنه رفته است. کارهای خیلی رئالیستی هم داشتهام. درگیر سبک و ژانر نیستم. قصه و سوژه خیلی برایم مهم است. باید مرا جذب بکند. آثار مختلفی را میخوانم. از نمایشنامههای چاپ شده تا نمایشنامههای دانشگاهی. برایم ایده کارگردانی خیلی مهم است. هر وقت احساس میکنم که یک متن به من ایده کارگردانی میدهد تصمیم میگیرم تا آن را اجرا کنم. اگر احساس کنم که یک متن به فضای اجتماعی ما مربوط است، اولویت بعدیام میشود. در کنار اینها احوال روحی کارگردان هم مهم است. بعضی وقتها کمدی و گاهی کار جدی دوست دارم. خودم را در دستهبندیها قرار نمیدهم.
مدل زیست تئاتر ما عوض شده است. تئاترهای خصوصی و تماشاگر جدیدی وارد فضای تئاتر شدهاند که هنوز کاملا جا نیفتاده است. این فضا را چگونه ارزیابی میکنید؟
تئاتر ما در حال گذر است. ما هم درونش هستیم و قضاوت سخت است. این دوران میگذرد و به ثبات خواهیم رسید. تئاتر خصوصی ما قواره خودش را پیدا نکرده و همین شرایط کار را برای ما سخت کرده است. حالا مختصاتی که تئاترهای موفق نیاز دارند، ممکن است متفاوت با سلیقه هنری خیلی از کارگردانها باشد. زمانی بود که میگفتیم اگر در فلان مکان، در فلان زمان با فلان بازیگران اجرا بروید، موفق خواهید بود. حالا این مناسبات بهم ریخته است. اجرایتان در فصل خوب، ساعت خوب، با بازیگر خوب است اما میبینید کار موفق نمیشود. حتی چهرهها و ستارهها هم دیگر چاره کار نیستند. تئاتر الان قاعدهمند نیست. نمیتوانید بگویید فلانی که در تلویزیون بازی کرده باعث موفقیت یک تئاتر میشود. چهرههای خیلی خاص میخواهد. یک موقع شانس میآورید و سریال آن بازیگر با اجرای تئاتر شما همزمان میشود. این چیزها کار را سخت کرده است. نمیتوان حساب کنید که چگونه وضعیت را بچینید تا کارتان موفق بشود. الآن اجرای «رقص روی لیوانها» حامی مالی و تهیهکننده ندارد. یک گروه دانشجویی هستیم و چهره هم نداریم. سلیقه مخاطب امروز هم با این کارها شاید جور نباشد که بیشتر دنبال تفنن هستند. یا باید برویم سراغ مختصات دیگر یا باید کار خودمان را انجام بدهیم.