• تقویم روزنامه فرهیختگان ۱۳۹۷-۰۹-۲۴ - ۱۴:۴۶
  • نظرات روزنامه فرهیختگان۰
  • 0
  • 0
جشنواره حقیقت

«خاتمه» یک روایت یا ما اروپایی شدیم

«خاتمه» نام دختری افغانستانی است که به همراه خانواده‌اش در شهر شیراز زندگی می‌کند و مستندساز در یک همراهی دوساله با دوربینش در زندگی و خانواده این دختر افغانستانی «خاتمه»‌ای را روایت می‌کند که نه‌تنها یک زندگی کامل از یک دختر افغانستانی نیست بلکه در برخی از مقاطع این تصاویر دچار پرش‌های روایتی و حتی تکرار یک رفتار به‌شدت اغراق شده از سوی برادر خاتمه است.

«خاتمه» یک روایت یا ما اروپایی شدیم

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، حالا دیگر با جماعت مستندسازی طرف هستیم که اگر بگویم حداقل‌های رعایت اخلاق و حفظ حریم مخاطب این است که وقتی دوربینت انواع توهین‌های ناموسی و الفاظ رکیکی که ضبط کرده را بی‌پروا بر پرده بزرگ سینما نیاورد؛ در جواب‌تان می‌گویند که نشان دادن کشمکش‌هایی آکنده از کلمات رکیک به رئالیسم روایت کمک می‌کند؛ حتی اگر هم به واسطه تکرار تدریجی این کلمات، قباحت این میزان فحش و توهین ناموسی برای مخاطب از بین برود. مستند «خاتمه» کم ندارد از این مدل نمایش فحاشی‌های یک خانواده پشتوی افغانستانی. اما شاید نمایش این فحاشی کمترین بداخلاقی مستندساز باشد، آن هم در نسبت فضای نژادپرستانه‌ای که در مستند «خاتمه» رقم خورده است. «خاتمه» نام دختری افغانستانی است که به همراه خانواده‌اش در شهر شیراز زندگی می‌کند و مستندساز در یک همراهی دوساله با دوربینش در زندگی و خانواده این دختر افغانستانی «خاتمه»‌ای را روایت می‌کند که نه‌تنها یک زندگی کامل از یک دختر افغانستانی نیست بلکه در برخی از مقاطع این تصاویر دچار پرش‌های روایتی و حتی تکرار یک رفتار به‌شدت اغراق شده از سوی برادر خاتمه است. برادری که نمونه بدفرمی از یک مرد افغانستانی است و مردی که نسبت کورکورانه با سنت‌های خودش دارد.

اگرچه مستندساز تلاش دارد جایی بایستد که خشونت خانوادگی علیه یک دختر کم سن و سال را نشان دهد ولی به خاطر پرداخت اغراق‌آمیز به وحشت‌آفرینی «گلاب» برادر «خاتمه» و شکل تعمیم‌یافته این شکل آسیب اجتماعی بین دختران افغانستانی؛ روی پرده سینما، «خاتمه» تبدیل به یک مستند نژادپرستانه می‌شود که نه‌فقط‌ آکنده از توهین به افغانستانی‌هاست که حتی به دلیل تناقض‌های روایت تاریخی‌اش، به مخاطبش هم توهین می‌کند. به خاطر تبلیغات دهان‌به‌دهان و شکل روایت مستند، سالن‌های نمایش «خاتمه» در سه فصل نمایش جشنواره «سینما حقیقت» پرشده بود و تماشاچیان شاهد داستان زندگی غیرمعمول چند پشتوی افغانستانی بودند که فهم مواجهه با دخترشان را ندارند، در جاهایی از تماشای مستند، زندگی آنها را به باد خنده گرفتند و در مقاطعی مثل اینکه فرصت خوانندگی از یک دختر افغانستانی غصب شده است به حال و روز خاورمیانه‌ای‌شان حسرت خوردند. «خاتمه» بیش از آنکه پرداختی از دختر تحت‌آسیب باشد، روایت مرد افغانستانی است که به ناموس خودش مثل یک کهنه چرک نگاه می‌کند و جلوی دوربین انواع توهین‌های ناموسی را به زبان می‌آورد. به حدی این توهین‌ها و رفتار چندش‌آور است که بارها مخاطب از خودش می‌پرسد که چرا برادر عصبی «خاتمه» کمترین خویشتنداری مقابل دوربین ندارد.

 مستندساز روایت زندگی چند افغانستانی را به سیاه‌ترین شکل ممکن از نقطه‌ای تعریف می‌کند که کل زندگی افغانستانی‌ها مثل زندگی آدم‌هایی از فضا آمده و بی‌اصول و ادب هستند که حالا قرار است چند ایرانی به فریادشان برسند که البته در این مسیر هم موفق نمی‌شوند و «خاتمه» که نزدیک دو سال بی‌سرانجام را در بهزیستی شیراز گذرانده و زندگی‌اش سوژه مستندسازان شده در آرزوی فرار از بهزیستی است و حاضر می‌شود که همراه برادرش به خانه‌اش بازگردد؛ منتها این بار، برادرش که قصد مستندسازان و فیلمبرداران را فهمیده، دیگر اجازه نمی‌دهد که به زندگی‌شان سرک بکشند. نفهمیدن زندگی افغانستانی‌ها و البته نوع خشونت به یک دختر، ماحصلش چیزی نیست جز اینکه دیگر نه «خاتمه» به نسخه‌پیچی‌های مددکاران و مستندسازان اعتماد می‌کند و نه دیگر خانواده‌اش راه نفوذ به خانواده‌شان را باز می‌گذارند.

 در انتهای مستند «خاتمه» و 90 دقیقه مواجهه با زندگی دیگرانی از افغانستان، اجازه سرک کشیدن در زندگی‌شان و حل مشکل دختر از مستندساز ایرانی و حتی مددکاران اجتماعی غصب می‌شود و البته این آغاز روند تازه‌ای است از نوع تعامل ما با زندگی افغانستانی‌ که نهایتش به بی‌اعتمادی بین دو فرهنگ ختم می‌شود. چون ما هم مخاطبانی شدیم شبیه به اروپایی‌هایی که یک عمر در سالن‌های سینمایی‌شان و در مستندهایشان از دور به زندگی ایرانی‌ها خندیدند و گاهی به حال ما افسوس خوردند. خلاصه اینکه ما هم در فیلم دیدن، داریم شبیه به اروپایی‌ها می‌شویم.

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰

یادداشتهای روزنامه فرهیختگانیادداشت

فیلم پرحاشیه «بیبدن» با قصه‌‌ای به‌اندازه از ایده‌ای مهم دفاع کرد؛

سینمای اجتماعی زنده است

درباره فیلم «بی‌بدن»؛

قصه‌گویی شرافتمندانه درباره قصاص

مصطفی قاسمیان، خبرنگار:

یک درامدی خوب و تماشاگرپسند

اهل ملت عشق باش؛

عشق و دیگر هیچ...

آقای کارگردان! چه داری می‌کنی با خودت؟!

آنتی ‌کانسپچوآل آرت ترک و کُرک و پَر ریخته حسن فتحی

مریم فضائلی، خبرنگار:

چشم‌هایمان گناه داشتند!

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ:

رویاهای شخصی‌ات را نفروش!

سریال پرطرفدار «حشاشین» چه می‌گوید؛

علیه شیعه یا علیه اخوان؟

راضیه مهرابی‌کوشکی، عضو هیات‌‌علمی پژوهشکده مطالعات فناوری:

فیلم «اوپنهایمر» به مثابه یک متن سیاستی

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ:

از شما بعید بود آقای جیرانی

ایمان‌ عظیمی، خبرنگار:

دیکته نانوشته غلط ندارد

درباره هزینه‌ای که می‌شد صرف «هفت سر اژدها» نشود؛

چرخ را از نو اختراع نکنیم

فرزاد حسنی بعد از سال‌ها، به قاب تلویزیون آمد؛

بازگشت امیدوارکننده

در نقد بهره کشی «علی ضیا» از شهرت؛

از موج ابتذال پیاده شو

محمد زعیم‌زاده، سردبیر فرهیختگان:

در عصر پساواقعیت به احمد خطر حرجی نیست اما...

سیامک خاجی، دبیر گروه ورزش:

برای خداحافظی زود بود آقای جملات قصار!

محمدرضا ولی‌زاده، فرهیختگان آنلاین:

عجایب آماری دیدم در این دشت!

محمدامین نوروزی، مستندساز:

از این طرف که منم راه کاروان باز است...

فاطمه دیندار، خبرنگار:

برای درخشش سیمرغ‌های بلورین

محمد زعیم‌زاده، سردبیر؛

کدام سینما؟کدام نقد؟

حامد عسکری، شاعر و نویسنده:

فیلم دیدن با چشم‌های تار...

چهل و دومین جشنواره فیلم فجر؛

چند نقد بر فیلم سینمایی «آپاراتچی»

«صبحانه با زرافه‌ها»؛

یک وس اندرسون ایرانی تمام‌عیار

ویژه‌نامه جشنواره فیلم فجر؛

«صبحانه با زرافه‌ها»؛ معنازدایی از جهان

«صبحانه با زرافه‌‌ها»؛

تهش هیچی نیست، پس لذت ببر!

درباره فیلم جدید سروش صحت؛

قرار صبحانه با خودمان

هومن جعفری، خبرنگار:

مردی که سازش نمی‌کرد

در روزگار بی‌مایگی حضور قاف غنیمتی است؛

برای «قاف» و عمو اکبر

تولد قاف به میزبانی اکبر نبوی با همکاری «فرهیختگان»؛

«قاف» نمی‌خواهد متکلم‌ وحده باشد

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ؛

هنوزم نقش بازی می کنی آقای فرخ نژاد؟

نگاهی به اشعار منسوب به حضرت زهرا(س)

سوگوار غم‌های بعد از رفتن پدر

خبرهای روزنامه فرهیختگانمرتبط ها